زندگی آهسته تر من خسته ام کوله بار سفرم را بسته ام
زخم پایم درد دارد،صبر کن تا کسی مرهم گذارد صبر کن
صبر کن درسایه بنشینم کمی شاید از ابری ببارد شبنمی
وادی رویای من اینجا نبود روح من همبازی شبها نبود
صبر کن من راه را گم کرده ام درسیاهی ها تلاطم کرده ام
صبر کن تا راه را پیدا کنم صبر کن تا کفش خود را با کنم
نظرات شما عزیزان: